هر زمان که خاطرات سفر به کیش دوستان طبیعت گرد را که با دوچرخه سواری در نوار ساحلی خلیج فارس رکاب می زنند را می خواندم، دلم برای چنین سفری پرمی کشید. با تمام وجود دلم می خواست جای آنها بودم اما خوب می دانستم که با شرایطی که دارم این نوع سفر برایم امری محال است.
خاطرات سفر به کیش در ایام نوروز با داستان هایی متفاوت
با این حال رویای این سفر هرگز دست از سرم برنمی داشت تا اینکه بالاخره با فرارسیدن تعطیلات نوروز ۹۶ تصمیم گرفتیم به شیوه خودمان این برنامه را اجرا کنیم یعنی بخش عظیمی از نوار ساحلی جنوب، از بندرعباس تا بوشهر را به اتفاق خانواده و با ماشین باوفایمان (رخش) بپیماییم.
از آنجایی که قبلا سفری مفصل به بندرعباس، جزیره قشم و هرمز داشتیم، این بار پس از گذر از بندرعباس و بندرلنگه و خمیر، راهی بندر آفتاب شدیم تا سفری متفاوت با خاطرات سفر به کیش بی نظیری را رقم بزنیم؛ جزیره ای که بیشتر مردم گمان می کنند که تنها با هواپیما می توان به آنجا سفر کرد. حالا اگر مایلید با ما همراه شوید تا از مشهورترین جزیره مرجانی جهان دیدن کنیم.
سفر ما به جزیره کیش در نخستین روز بهاری آغاز می شود. ما که از خانه با لباس زمستانی راهی شده و جاده های برفی شمال را پشت سر گذاشته بودیم، به محض ورود به هرمزگان، شال و کلاه را کنار گذاشته، پوشش تابستانی را جایزین می کنیم و این یعنی نعمت داشتن چهار فصل و تنوع اقلیمی بالا در سرزمین پهناور و زیبایمان… چیزی که الحق و الانصاف جای شکرگزاری دارد.
از آنجایی که بندر آفتاب کمترین فاصله دریایی را با کیش دارد ( هجده کیلومتر و حدود یک ونیم ساعت) بهترین راه دریایی برای رسیدن به جزیره، همین بندر است. پس از ارائه مدارک لازم در بندرگاه (اصل و کپی کارت خودرو، گواهی نامه، برگه معاینه فنی، هزینه انتقال خودرو و سرنشینان) به همراه رخش وارد لندیگرافت شده و دقایقی بعد، درحالیکه نسیم ملایم و دلنشین نخستین روز بهاری را به ریه هایمان میفرستیم، در آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس به حرکت درمی آییم.
کشتی ما آب های آرام را می شکافد تا به شهری پشت دریا برسد، شهری طلایی با ثروتی شگرف، با برج ها و آسمان خراشهای مدرن و ما خاطرات سفر به کیش را از این جا شروع می کنیم .
نخستین چیزی که از همان لحظه ورود به جزیره کیش چشم ما را می گیرد، تمیزی و شیکی آن است، طوری که می توان ادعا کرد با هیچ یک از شهرهای ایران (حتی اصفهان) قابل قیاس نیست. خیابان هایی وسیع و خلوت با ماشین های لوکس، میدان های زیبا با مجسمه های فانتزی، برج ها و پاساژها و رستوران های مجلل، درختان زینتی و بومی با نورپردازی های رویایی و گل های کاغذی ارغوانی همه جزیره را به تسخیر خود درآورده اند…
پسر بزرگم اشکان می گوید اینجا شبیه مالزی است. بی راه هم نگفته، چرا که جزیره لنکاوی مالزی خواهرخوانده کیش محسوب می شود. انصافا این جزیره مرجانی با هزاران جاذبه طبیعی و مصنوعی می توانست پتانسیل گردشگری بالایی برای لنکاوی شدن داشته باشد.
راستش با روحیاتی که از خودم سراغ داشتم هرگز فکر نمی کردم که از جزیره کیش خوشم بیاید ولی باید اعتراف کنم که از همان لحظات ورود به جزیره، بنا به دلایل زیادی شیفته اش شدم و می توانم با دستی پر خاطرات سفر به کیش را بنویسم.
پس از استراحت مختصری در هتل و صرف ناهار در یک رستوران هندی، راهی کشف شهر می شویم. گشتمان را از کهن ترین نقطه دیدنی کیش، جایی که طبیعت و تاریخ با هم گره خورده اند آغاز می کنیم. شاید کمتر کسی باشد که نام کاریز (قنات) کیش به گوشش نخورده باشد؛ شهری زیرزمینی که گواه اصالت جزیره است و می توان تاریخ را در دالان های پیچ درپیچ آن ورق زد.
برای ورود به کاریز که موزه ای خصوصی در عمق شانزده متری زمین محسوب می شود، باید بلیطی معادل پانزده هزار تومان خرید. پس از عبور از سردر ورودی با چشم انداز زیبایی مواجه می شویم که برای رسیدن به آن باید پلکانی را رو به پایین بپیماییم، ارتفاع سقف قنات هشت متر است.
پیشینه این قنات به دوران هخامنشیان بازمی گردد و دو هزاروپانصد سال قدمت دارد. کاریز افتخار بزرگیست، هنر و نبوغ ایرانیان باستان که صاحبان بلامنازع قنات در دنیا می باشند و پیشینه قنات در نزد آنان به شش هزار سال می رسد.
اهمیت کاریز کیش تنها به دلیل تأمین آب شرب ساکنان جزیره نیست، بلکه این سازه به لحاظ ساختار و معماری نیز منحصر بفرد است. یکی از شگفتی های معماری کاریز این است که برخلاف دیگر قنات ها که از ارتفاعات سرچشمه می گیرند، اختلاف ارتفاع بین بلندترین و پست ترین نقطه کاریز تنها چهل و پنج متر می باشد.
امروزه مجموعه قنات با تغییر کاربری، به یک تفریحگاه زیرزمینی شگفت انگیز تبدیل شده و کارشناسان زیادی ضمن حفظ بافت تاریخی آن، آن را به فضایی زیبا و مفرح برای شناسایی این افتخار ملی بدل کرده اند.
کاریز که روزگاری عطش ساکنین جزیره را رفع می کرد، امروز خود به تاریخ پیوسته و دالان های آن تبدیل به رستوران سنتی و موزه و گالری و سالن آمفی تئاتر و فروشگاه و… شده اند تا روایتگر بخشی از تاریخ این مرز و بوم باشند.
پس از بازدید از کاریز روانه یک نقطه تاریخی دیگر می شویم تا ادامه کتاب خاطرات سفر به کیش سرزمینمان را در این بخش از جزیره ورق بزنیم.
مجموعه شهر حریره که در کنار خط ساحلی شمالی واقع شده، در اصل منطقه مسکونی مردم کیش بوده و شامل بخش هایی چون عمارت اعیانی، حمام، مسجد و قنات قدیمی می باشد.
خانه های اعیانی این بخش یادآور معماری کویری یزد و کاشان است. کاشی های ستاره ای به دست آمده از این خانه ها متعلق به دوران ایلخانی بوده و حمام مجموعه نیز از قدیمی ترین حمام های ایران محسوب می شده و دارای گرمخانه، سربینه، خزینه و… است.
در ورودی شهر حریره یک درخت بومی منطقه (انجیر معابد) چشممان را می گیرد. این درخت سالیان سال است که سایه اش را سخاوتمندانه بر سر گردشگران گسترده که درختی مقدس به نام درخت سبز در نزد بومیان تلقی می شود و یکی از نمادهای مهم کیش به شمار می آید. ساکنین بومی جزیره به این درخت اعتقاد زیادی دارند و هنگام نذر و نیاز بر شاخه هایش دخیل می بندند.
پس از بازدید از حریره به دیدن آب انبار دوقلوی کیش رفتیم که در همین حوالی است. البته این آب انبار چندان تاریخی نیست و در سال ۱۳۷۱ در محل یک آب انبار تاریخی ساخته شده است. سبک معماری این آب انبار برگرفته از آب انبارهای یزد است. این آب انبار دو گنبد و پنج بادگیر دارد.
روز دوم خاطرات سفر به کیش ما با بوم گردی
برای آشنایی بیشتر با فرهنگ بومی جزیره، اول سری به تنها روستای جزیره که در جنوب غربی آن واقع شده می زنیم؛ روستایی به نام باغو (ننه باغو) که تعداد خانه های آن به سختی از انگشتان دست تجاوز میکند. در گذشته روستاهای دیگری نیز در شمال و شمال شرقی جزیره وجود داشتند که پس از توسعه شهر، به سرعت تخریب و جای خود را به شاهراه ها و برج ها دادند.
در همان ورودی روستا به ساربانی که شترهایش را دنبال خود قطار کرده بود، برخورد کردیم. ساربان شترهایش را به سواحل توریستی می برد تا بتواند لذت شترسواری در ساحل کیش را به توریست ها بچشاند. و شترها، این حیوانات مقاوم و نجیب، چه عاقلانه راهی ساحل می شوند تا سفره ساربان خالی از نان نباشد و خاطره ای شیرین در یاد مسافران جزیره تا ابد باقی بماند.
به محض رسیدن به روستا چشممان به سیاه چادری خورد که سازمان گردشگری برپا کرده بود. این سیاه چادرها که از پشم شتر و بز بافته میشوند، نمادی از زندگی بومی مردم جزیره هستند و در آن ها می توان با گوشه هایی از فرهنگ و سنن بومی کیشوندان آشنا شد.
درمورد وجه تسمیه باغو باید بگویم که این نام برگرفته از نام شیرزنی به نام ننه باغو است که حدود صد سال پیش در این روستا زندگی می کرد و زندگی او سرشار از قصه هایی آمیخته با افسانه است که در آنها ننه باغو در قامت یک قهرمان اسطوره ای ظاهر می شود.
از دیگر دیدنی های روستا مسجد محمد(ص) است که تاریخ ساخت آن را به قرن نهم قمری نسبت داده اند. البته از شکل و شمایل آن پیداست که بارها مورد بازسازی و دوباره سازی واقع شده. با این حال این مسجد که روی ریشه های هفتصد ساله خود ایستاده، از قدیمی ترین مساجد جنوب ایران محسوب می شود.
اما آنچه که بیش از هر چیز این روستا را مشهور کرده و بر اعتبار آن افزوده و پای گردشگران خاص را به آن گشوده، درختان بومی جزیره اند. درحقیقت این روستا معدن عظیم و گنجینه ای یافت نشدنی از درختان انجیر معابد (لور) است که بسیار کمیاب و یکی از شاخصه های اصلی جزیره هستند.
این درختان تنومند و عجیب که مرا به یاد خانه درختی خانواده دکتر ارنست در آن جزیره غیرمسکونی می اندازند، یکی از عجایب خلقتند. وجه تسمیه این درختان به زمان بودا برمی گردد. از آن زمان به بعد این درختان، درختانی مقدس به شمار آمدند و هرجایی که رشد می کردند در کنارشان معابدی ساخته می شده.
در روستای باغو علاوه بر درختان لور، به منظور گسترش امکانات تفریحی کیش و توسعه فضای سبز، پارکی موسوم به دلیران به وسعت شصت هکتار احداث شده است.
پس از دیدار از باغو، به عنوان دومین بخش از بوم گردیمان راهی موزه مردم شناسی کیش در منطقه سفین می شویم.
این موزه که خانه ای تاریخی و قدیمی متعلق به یک تاجر سرشناس و خوش نام به نام حاج عبدلله بن شاهین می باشد، امروز به همت نوادگان وی به موزه ای تمام عیار تبدیل شده است. ازآنجایی که این موزه، موزه ای خصوصی محسوب می شود، برای ورود به آن باید بلیطی معادل ده هزار تومان خریداری کرد که از هر موزه مردم شناسی در ایران گرانتر است.
حیاط بیرونی خانه به حوی المجلس (حیاط مجلسی) مشهور است و دور تا دورش را اتاق هایی فرا گرفته اند. این بخش از خانه، مخصوص مهمانان مرد و تاجران غیر بومی و خارجی بوده که به جزیره سفر می کردند و به نوعی دفتر کار و تجارتخانه وی محسوب می شد.
حیاط بیرونی از یک اتاق تابستانه مجلسی، یک اتاق زمستانه، یک انبار خرما، و انبار برای صید شناورها و… تشکیل شده است.
حیاط اندرونی هم محل زندگی خصوصی صاحب خانه و اهل و عیالش بوده و دارای اتاق هایی شامل اتاق های زمستانه، تابستانه، آشپزخانه، مکتبخانه، اصطبل و.. است. اتاق های این بخش هریک در داخل خود، دارای یک حمام خصوصی به نام قطیعه بوده اند که از جالب ترین ویژگی های این خانه است.
از جمله خوراکی های جامانده از آن دوران برنجی است که بالغ بر چهل سال قدمت دارد. انگار مرحوم حاج عبدلله می دانسته که روزی خانه اش موزه ای برای آیندگان خواهد شد و فکر اینجایش را نیز می کرده.
یکی از بخشهای مهم خانه چندول یا انبار خرما است. چندول ها اتاق هایی کوچک هستند که در کف آن ها شیارهایی تعبیه شده که به گودال هایی ختم می شوند.
در این اتاق ها خرماها را در سبدهای حصیری به دیوارها می آویختند. شیره صدها کیلو خرمای انباشته شده روی هم بر اثر فشار، گرفته شده و به شیارها ریخته و به گودال ها هدایت می شدند و بدین ترتیب، بدون دخالت انسان و بصورت اتوماتیک وار شیره خرما تهیه می شده. سابقه این روش به ششصد سال پیش برمی گردد و مشابه آن در هیچ نقطه ای از ایران دیده نشده. در شهر حریره نیز چندول هایی که با همین شیوه شیره خرما تولید می کردند، وجود داشته.
باید اعتراف کنم که این خانه آنقدر جذاب و دلنشین است، آنقدر فضای دنج و راحت و دلچسب برای نشستن دارد و قهوه ای که نوادگان حاج شاهین برایمان می آورند آنقدر نمک گیرمان می کند که دلمان می خواهد ساعت ها اینجا بنشینیم و آنها برایمان از قصه ها و خاطرات پدربزرگشان بگویند و باز هم از رشادت ها و دلاورمردی ها و خیراندیشی هایش داد سخن سر دهند.
حضور در این خانه آنقدر دلنشین است که حقیقتا نفهمیدیم کی شب شد و هوا تاریک و ما همچنان در آلاچیق وسط حیاط اندرونی جاخوش کرده ایم.
پس بهتر است تا ما را بیرون نینداخته اند برخیزیم و برویم تا نخستین شب اقامتمان را در جزیره با یاد انسان های بزرگ و گمنامی که در این گوشه از خاک وطن زیسته اند و قصه زندگی شان به افسانه می ماند، به صبح برسانیم.
و الحق والانصاف این روستا یکی از بهترین خارات سفر به کیش را برایمان رقم زد.
روز سوم خاطرات سفر به کیش ما با وداع با مروارید خلیج فارس
هیچ چیز به اندازه عبور از جاده ای که در دو طرف آن صدها غزال تیزپا لابه لای درختچه های گز آزادانه جولان می دهند هیجان انگیز نیست. با وجودی که ما بچه شمالیم و تا چشم بازکرده ایم به واسطه داشتن پدری بغایت طبیعت دوست، خود را در دل جنگل و کوه یافته ایم، جز در چند مورد انگشت شمار، آهوی آزاد را از نزدیک ندیده ایم.
حالا عبور از دل جنگلی گرمسیری با درختان بومی که جولانگاه غزال های تیزپاست، ما را حسابی به وجد آورده است. افسوس که آنقدر تند و تیز و چالاکند که تا بیایی و با دوربینت شکارشان کنی به سرعت برق و باد محو شده اند و تو تنها می توانی دویدن آنها را از دورها تماشا کنی!
با عبور از دل جنگل، راه جنوب شرقی جزیره را در پیش گرفته و خود را به مجموعه آکواریوم و پارک دلفین ها می رسانیم که یکی از پرطرفدارترین دیدنی های کیش می باشد. وقتی به آنجا می رسیم، می بینیم که بلیط های مجموعه تا ظهر فردا فروخته شده و ما عملا شانسی برای ورود نداریم.
گرچه شنیدن این خبر برای ما چندان خوشایند نیست ولی ازآنجاییکه در سفرهای قبلی از مجموعه های این چنینی شامل آکواریوم و پارک دلفین ها و باغ پرندگان و… دیدن کرده ایم، تصمیم می گیریم از دیدن این مجموعه صرف نظر کنیم. خوشبختانه در محوطه بیرونی مجموعه آنقدر جک و جانورهای جورواجور از درحال حیات تا منقرض شده وجود دارد که بچه ها را حسابی سرگرم می کند.
از پارک دلفین ها راهی جنوب غربی جزیره می شویم. تصمیم داریم جزیره را دور کامل بزنیم مبادا هیچ جاذبه ای را از قلم بیندازیم.
پس از طی مسافتی چند به محوطه لاک پشت های دریایی می رسیم. این بخش از جزیره زیستگاه و محل تخم گذاری نوعی لاک پشت دریایی کمیاب است. حفاظت از تخم های این خزنده در حال انقراض قدمی است برای نجات آن ها.
همینطور که به راهمان ادامه می دهیم ناگهان برج و قلعه ای باشکوه و خیال انگیز از دور نمایان می شود آنچنان باشکوه که گویی قلعه شاه پریان است و از میان افسانه سربرآورده! جلوتر که می رویم کم کم سروکله سرسره های آبی از پس باروها پیدا می شود و بر همه حدس و گمان های ما خط بطلان می کشد. بله درست حدس زدید اینجا یک پارک آبی از نوع ایرانی اش است!
به هر حال دور از انتظار نیست که سرزمین موج های آبی از نوع ایرانی به دلیل خط قرمزهای فراوان، دیوارهایی چنین فراخ، فراتر از دامنه چشم نامحرمان داشته باشد….
حالا جای شکرش باقیست که طراحان هنرمند این مجموعه، با خلاقیتی هوشمندانه آن را با معماری اصیل ایرانی آمیخته اند بگونه ای که خیلی زیبا و تحسین برانگیز از آب درآمده است.
کمتر کسی است که به کیش سفر کرده و از کشتی یونانی دیدن نکرده باشد. در چهارم مرداد سال ۱۳۴۵ در ساحل غربی جزیره، جایی نزدیک به روستای باغو یک کشتی که متعلق به یک کمپانی یونانی بود به گل نشست.
این کشتی در اسکاتلند ساخته و سالها بین مالکان انگلیسی و اسکاتلندی دست به دست شده و درنهایت به دو شریک یونانی رسیده بود برای همین هم به این نام خوانده می شود. این کشتی در زمانی که از آن ایرانیان بود به نام هایی چون کوروش و همدان مشهور بود و در هنگام به گل نشستن کولا اف نام داشت. علت به گل نشستن آن همچنان در هاله ای از ابهام است.
حالا امروز کشتی یونانی چه غریبانه در آبهای نیلگون خلیج فارس اسیر ساحل شده و دل بسته به عشق بازی امواج دریا تا روزی که برای همیشه غرق دریای عشق شود.
هنگام غروب، که خورشید به آرامی در پشت کشتی در آبهای نیلگون خلیج فارس فرو می رود، تابلویی چنان خیال انگیز پدید می آید که عده زیادی از گردشگران فقط و فقط برای دیدن چنین لحظه باشکوهی به اینجا می آیند.
این کشتی نمادی است از رونق تجارت بین المللی در دوره ای که ایران نامی پرآوازه داشت و از نگاه اروپاییان بهشت خاورمیانه بود و داد وستد به ایران، سفر به ایران، رابطه با ایران، دوستی با ایران و…. افتخاری بزرگ برای جهانیان محسوب می شد.
اما کشتی با جذب گردشگران به این نقطه، به کسب و کار عده ای از بومیان جزیره و… رونق بخشیده. نمایشگاهی از صنایع دستی اقوام ایرانی در این مکان برپا و از اقصی نقاط ایران غرفه هایی راه اندازی شده که در آن صنایع دستی و سوغات و شیرینی جات اقوام مختلف به معرض فروش درآمده است.
در ادامه مسیر دور جزیره ای به شهر افسانه ای پدیده کیش می رسیم؛ شهری که با پروژه های عظیم تجاری و تفریحی خود شهرتی بزرگ در خاورمیانه بر هم زده.
فی الفور راهی رستوران زیبا و خاص آن می شویم رستورانی با معماری باستانی که با الهام از دروازه ایشتار بابل ساخته شده است.
سفره هفت سین رستوران پدیده کیش در کنار رستوران یک لنگر بزرگ به نمایش درآمده که گفته می شود بزرگترین لنگر جهان می باشد و نامش در کتاب رکوردها ثبت شده است.
برویم به سمت کلبه هور، غربی ترین نقطه جزیره؛ دماغه ای که از قدیم به این نام شهرت یافته است. بستر دریا در این نقطه صخره ای می باشد و زیستگاه بسیاری از ماهی ها و انواع آبزیان است. برای همین هم افراد زیادی برای ماهیگیری به این نقطه می آیند.
همچنین این ساحل، محل مناسبی برای غواصی است، چرا که با حجم گسترده ای از آبزیان گوناگون و عجیب و غریب، اکوسیستمی مناسب برای تماشای زیبایی های زیر آب می باشد.
افسوس که هوا امروز ابری و گرفته است و ما از دیدن غروب خورشید در این نقطه که غروب هایش بس خیال انگیز است بی بهره ایم.
باران می بارد و تمام خاطرات ما را از کلبه هور خیس می کند و ما را از ساحل می تاراند و باز راهی هیاهوی شهر می شویم تا آخرین شب بارانی را در پاساژها چرخی بزنیم و چیزهایی را به رسم سوغات برای عزیزانمان بخریم.
و باز هوس دیدن غروب دریا….
این دخترک بازیگوش آرمیده بر شن های داغ ساحل دختربچه یکی از جذابترین و پرطرفدارترین مجسمه های ساحلی کیش است.
شب های کیش آن هم در ایام نوروز آنقدر زنده و پویا و جذابند که می توان تا سپیده صبح در ساحل دریا همگام با امواج شب زنده داری کرد.
اما یک روز گشت کامل دور جزیره ما را چنان خسته و کم رمق کرده که دیگر هیچ چیز به اندازه یک خواب شیرین با مرور خاطرات مروارید خلیج فارس، ما را به وجد نمی آورد.
پس راهی هتل می شویم و چمدان ها را می بندیم که باید صبح فردا جزیره را با همه زیبایی های تحسین برانگیزش وداع گوییم.
دیدگاهی بنویسید